شاهزاده ویرانی

شاهزاده ی بی سرزمین

شاهزاده ویرانی

شاهزاده ی بی سرزمین

اعتکاف ناموفق

 
میگن اعتکاف واسه از خود بریدن و به خدا رسیدنه.راستی ما چقده واسه به خدا رسیدن  

 

تلاش میکنیم؟

یه توفیقی نصیبت میشه که زمینه ی رسیدن به خداست تا نیمه های راه بری و ببینی از  

 

خدا خبری نیست بجز قرآنی که از فرط بیکاری و مسئولیت می خونیش و بقیه به حرف
 

زدن میگذره و بخاطر لجبازی بعضیا مجبور میشی هرچه سریعتر از اون محیط نه چندان
 

معنوی بزنی بیرون و بعدش بگن خیلی کم طاقتی چه حالی میشی؟

 

ببینی که وقتی داری برای قربت الی الله خودکشی میکنی و حجابتو بیشتر حفظ
 

 

میکنی،دوستات بت بگن شبیه مامان بزرگا شدی و دیگه با ما نمی پری،چه حالی میشی؟

  

اگه به این حالتا دچار شدی دقیقا حال منه.میگن باید صبر داشته باشی و نرنجی باید  

 

 

استقامت داشته باشی.ولی وقتی یکی مثه
 

 

من عزت نفس نداشته باشه و هرکس رو می بینه که داره می خنده فک کنه داره به اون می
 

 

خنده می فهمه که همچین هم ساده نیست.

 

 

خلاصه توفیقی بود که با نادانی از دست رفت امیدوارم
 

کسایی که بنده رو بی لیاقت می  

 

دونستن بفهمن که چه تهمتی زدند.

حرف اول

ستاره ی بی دنباله از ابتدا بی دنباله نبود.دنباله اش او را ترک کرد...به کدامین گناه؟ نمی  

 

دانم ... شاید جرمش در امدن به فرزند خواندگی پادشاه ویرانی بود.

 (عزیزان توجه کنید "ویرانی "منظورم روستای نزدیک مشهد نیست غرض از کلمه ویرانی  

 معنی واقعیش یعنی ویران شدنه معادل کلمه انگلیسی:destroy